چقدر خستم اینروزها که تو هم جوجوی من کلافه ای نمیدونم چته نمیدونم از دندوناته پارسال اینموقه کولاک کردم تو خونه تکونی امسال اینقد خستم میکنه از صبح که بیدار میشی کفشاتو دستت میگیری میخوای بری بیرون حوصله خونه رو نداری همش غر میزنی یا باید باهت بازی کنم تازه خوابیدی تاروزشن کردم سیستممو یهو بیدار شدی یه چیزایی میگفتی میخندیدی با خودم گفتم وای باز زودی بیدار شدی که تا خواستم خاموش کنم یهو دیدم صورتت رو بالشته غرق خوابی جوجه شیطون من
یادم نیست شاید 4 ماهگیت بود تو بقلم داشت خوابت میبرد منم که تو بقلم ازت عکس میگرفتم
اینم که فکرکنم اخرایه اردیبهشت پارسال شایدم دشت شقایقها همون روز بود بعد دشت شقایقها رفتیم جنگل اسم جنگلش یاد م نیست اولین بار بود میرفتیم اونجا
چه خوابی انگار کوه کنده بودی
اینم که دشت شقایقها اردیبهشت شایدم اوایل خرداد بود
به چی فکر میکنی مامانی زوده بری تو فکر جیگر طلا
اینم خواب امروز ولی به سختی